هنوز چندماهی از آمدن جمهوری اسلامی نگذشته بود، در همان «بهار آزادی»، برخی چهار انگشت یک دست را به هم نشان میدادند، یعنی تا سه چهار ماه دیگر اینها رفته اند. من آن زمان میگفتم که سه چهارماه بسیار زود است اما تا دوسال دیگر خواهند رفت. این ماند تا اینکه به خارج آمدم. قبل از خروج از ایران، فکر میکردم که حد اکثر بین هشت تا چهارده سال دیگر این رژیم حتما سرنگون خواهد شد. حال روی چه حسابی این سخن را میگفتم؟ روی این حساب که میگفتم مردم ایران شاه به آن خوبی را تحمل نکردند و بخاطر اندک عیبی که داشت سرنگونش کردند چطور ممکن است که این رژیم را تحمل کنند. اما مردم ایران نشان دادند که تحمل ظلم را بسیار بیش از اینها دارند مهم این است که طرف مقابل شان تا چه حد دست سرکوبش قوی باشد.دست سرکوب رژیم آنقدر قوی بود که سی و دوسال است که بر جا مانده و نرفته است.
سال قبل با یکی از دوستان بحثی داشتیم. درست در بهبوهه ای بود که دو سه میلیون نفر به حمایت از موسوی به خیابانها ریخته و اعتراض «رای من کجاست» میکردند. به آن دوست گفتم که تا شش ماه دیگر رژیم سرنگون خواهد شد. عجبا که بازهم ناموختم از گذشت روزگار. و دوست من میگفت غیر ممکن است.. انگلیسی ها پشت آنها هستند! البته من به این سخن دوستم نیز باور ندارم. کسی پشت سر آخوندها نیست. این ما هستیم که پشت سر هم نیستیم.
امروز عده ای از مردم که احتمالا زیاد هم نیستند با رژیم پنجه در می افکنند این را میدانم. اما نمیتوانم به دلم وعده سرنگونی رژیم را ندهم. اصولا انسان با امید زنده است.
مشکل اما کم بودن مردم در میدان نیست بلکه عدم پایداری است. اگر ده پانزده هزار نفر هم باشند اما پایدار باشند و هر روز بیایند، جو شلوغ خواهد شد. این روش و کار جوامع انسانی است. درست مثل مصری ها و تونسی ها که علیرغم آنکه در آغاز تعداد شان کم بود اما در نهایت جمعیت میلیونی مردم به آنها پیوستند. چرا راه دور برویم؟ همین ایران خودمان، در بهار سال 1357 عده کمی از دانشجویان از 24 اسفند به طرف چهار راه پهلوی میدویدند و روزنامه ها هم عکس شان را انداختند. مردم با حیرت تماشا میکردند. اما چند ماه بعد همانم مردم متعجب و تماشاچی سابق، در صفوف فشرده در خیابان فریاد مرگ بر شاه سر میدادند. انقلاب 57 به دلیل پایداری همان عده قلیل اوایل کار به ثمر رسید. اگر آنها کار انقلاب را رها و به خانه ها رفته بودند، (درست مثل کاری که سبزها در یک سال و نیم گذشته کردند)، انقلاب 57 رخ نمیداد.
امروز اما نسیم انقلابات تونس و مصر به مردم ایران رسیده است و زنگ بیداری را به صدا در آورده است. امیدواریم که این بار دیگر تا زمانی که ایران آزاد نشده کسی از پا ننشیند. انقلاب 1389 اگر پا نگیرد... امید بسیار است که انقلاب 1390 پا بگیرد.
سال قبل با یکی از دوستان بحثی داشتیم. درست در بهبوهه ای بود که دو سه میلیون نفر به حمایت از موسوی به خیابانها ریخته و اعتراض «رای من کجاست» میکردند. به آن دوست گفتم که تا شش ماه دیگر رژیم سرنگون خواهد شد. عجبا که بازهم ناموختم از گذشت روزگار. و دوست من میگفت غیر ممکن است.. انگلیسی ها پشت آنها هستند! البته من به این سخن دوستم نیز باور ندارم. کسی پشت سر آخوندها نیست. این ما هستیم که پشت سر هم نیستیم.
امروز عده ای از مردم که احتمالا زیاد هم نیستند با رژیم پنجه در می افکنند این را میدانم. اما نمیتوانم به دلم وعده سرنگونی رژیم را ندهم. اصولا انسان با امید زنده است.
مشکل اما کم بودن مردم در میدان نیست بلکه عدم پایداری است. اگر ده پانزده هزار نفر هم باشند اما پایدار باشند و هر روز بیایند، جو شلوغ خواهد شد. این روش و کار جوامع انسانی است. درست مثل مصری ها و تونسی ها که علیرغم آنکه در آغاز تعداد شان کم بود اما در نهایت جمعیت میلیونی مردم به آنها پیوستند. چرا راه دور برویم؟ همین ایران خودمان، در بهار سال 1357 عده کمی از دانشجویان از 24 اسفند به طرف چهار راه پهلوی میدویدند و روزنامه ها هم عکس شان را انداختند. مردم با حیرت تماشا میکردند. اما چند ماه بعد همانم مردم متعجب و تماشاچی سابق، در صفوف فشرده در خیابان فریاد مرگ بر شاه سر میدادند. انقلاب 57 به دلیل پایداری همان عده قلیل اوایل کار به ثمر رسید. اگر آنها کار انقلاب را رها و به خانه ها رفته بودند، (درست مثل کاری که سبزها در یک سال و نیم گذشته کردند)، انقلاب 57 رخ نمیداد.
امروز اما نسیم انقلابات تونس و مصر به مردم ایران رسیده است و زنگ بیداری را به صدا در آورده است. امیدواریم که این بار دیگر تا زمانی که ایران آزاد نشده کسی از پا ننشیند. انقلاب 1389 اگر پا نگیرد... امید بسیار است که انقلاب 1390 پا بگیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر